معنی فارسی bisymmetric
B2به توصیف چیزی اطلاق میشود که ویژگی بیتقارنی را دارد و نسبت به دو محور متقارن است.
Describing something that has a symmetry about two axes.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شکل بیمتقارن معمولاً برای چشم جذاب است.
مثال:
A bisymmetric shape is often appealing to the eye.
معنی(example):
طراحی بیمتقارن به ایجاد یک آرایش هماهنگ کمک کرد.
مثال:
The bisymmetric design helped in creating a harmonious layout.
معنی فارسی کلمه bisymmetric
:
به توصیف چیزی اطلاق میشود که ویژگی بیتقارنی را دارد و نسبت به دو محور متقارن است.