معنی فارسی blasthole

B1

چاله‌ای که برای قرار دادن مواد منفجره در آن در هنگام انجام انفجار حفر می‌شود.

A hole drilled in surface rock for placing explosives.

example
معنی(example):

یک چاله انفجاری در سنگ حفر می‌شود تا مواد منفجره قرار گیرد.

مثال:

A blasthole is drilled into the rock to place explosives.

معنی(example):

مهندس چاله‌های انفجاری را بررسی کرد تا از قرارگیری صحیح آنها اطمینان حاصل کند.

مثال:

The engineer examined the blastholes to ensure proper placement.

معنی فارسی کلمه blasthole

: معنی blasthole به فارسی

چاله‌ای که برای قرار دادن مواد منفجره در آن در هنگام انجام انفجار حفر می‌شود.