معنی فارسی bleakly
B2به شیوهای دلگیر و ناامید کننده، معمولاً به صورت توصیف یک عمل.
In a bleak and hopeless manner, typically in describing an action.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور دلگیر لبخند زد و سعی کرد غم خود را پنهان کند.
مثال:
He smiled bleakly, trying to hide his sadness.
معنی(example):
شخصیتهای داستان درباره آینده خود به طور دلگیر صحبت کردند.
مثال:
The characters in the story discussed their futures bleakly.
معنی فارسی کلمه bleakly
:
به شیوهای دلگیر و ناامید کننده، معمولاً به صورت توصیف یک عمل.