معنی فارسی blocage
B1مسدود کردن یا متوقف کردن چیزی، به ویژه در زمینههای اداری یا عملیاتی.
The act of obstructing or stopping something, often used in administrative or operational contexts.
- NOUN
example
معنی(example):
بلوک مسافران به مدت چندین ساعت در فرودگاه طول کشید.
مثال:
Le blocage des passagers a duré plusieurs heures à l'aéroport.
معنی(example):
یک مانع غیرمنتظره تأخیر در پروژه ایجاد کرد.
مثال:
Un blocage imprévu a causé un retard dans le projet.
معنی فارسی کلمه blocage
:
مسدود کردن یا متوقف کردن چیزی، به ویژه در زمینههای اداری یا عملیاتی.