معنی فارسی bodings

B1

نگرانی‌ها یا هشدارها درباره وقایع آینده.

Ominous predictions or forewarnings.

example
معنی(example):

او درباره آنچه در پیش بود، احساس نگران‌کننده‌ای داشت.

مثال:

She felt boding about what was to come.

معنی(example):

نگرانی‌های بزرگان اغلب به شدت جدی گرفته می‌شد.

مثال:

The bodings of the elders were often taken seriously.

معنی فارسی کلمه bodings

: معنی bodings به فارسی

نگرانی‌ها یا هشدارها درباره وقایع آینده.