معنی فارسی bonebreaker

B1

لقبی برای افرادی که به طور عمدی یا به طور غیر طبیعی استخوان‌ها را می‌شکنند، معمولاً در ورزش یا مبارزات.

A title for individuals who intentionally or unnaturally break bones, typically in sports or combat.

example
معنی(example):

کشتی‌گیر به خاطر حرکات قدرتمندش به عنوان 'شکننده استخوان' شناخته می‌شد.

مثال:

The wrestler was known as the 'Bonebreaker' for his powerful moves.

معنی(example):

او حرکتی انجام داد که می‌توانست به عنوان یک شکست‌دهنده استخوان دیده شود.

مثال:

He performed a move that could be seen as a bonebreaker.

معنی فارسی کلمه bonebreaker

: معنی bonebreaker به فارسی

لقبی برای افرادی که به طور عمدی یا به طور غیر طبیعی استخوان‌ها را می‌شکنند، معمولاً در ورزش یا مبارزات.