معنی فارسی bonedry
B2به شدت خشک یا فاقد رطوبت، همچنین به سبک شوخی بدون احساس نیز اشاره دارد.
Extremely dry or lacking moisture, also refers to a style of humor that is dry or lacking emotion.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بیابان به شدت خشک بود و هیچ نشانهای از آب وجود نداشت.
مثال:
The desert was bonedry with no signs of water.
معنی(example):
او حس شوخی به شدت خشکی داشت.
مثال:
He had a bonedry sense of humor.
معنی فارسی کلمه bonedry
:
به شدت خشک یا فاقد رطوبت، همچنین به سبک شوخی بدون احساس نیز اشاره دارد.