معنی فارسی boneflower

B1

نوعی گل که ممکن است شکل یا ظاهری شبیه به استخوان داشته باشد.

A type of flower that has a peculiar shape resembling that of a bone.

example
معنی(example):

گل استخوان به خاطر شکل منحصر به فردش شناخته شده است.

مثال:

The boneflower is known for its unique shape.

معنی(example):

بسیاری از هنرمندان زیبایی گل استخوان را نقاشی کرده‌اند.

مثال:

Many artists have painted the beauty of the boneflower.

معنی فارسی کلمه boneflower

: معنی boneflower به فارسی

نوعی گل که ممکن است شکل یا ظاهری شبیه به استخوان داشته باشد.