معنی فارسی boxkeeper
B1نگهدارنده جعبه، شخصی که مسئول نگهداری و ساماندهی جعبهها است.
A person responsible for keeping and organizing boxes.
- NOUN
example
معنی(example):
نگهدارنده جعبه تمام ملزومات را در انبار سازماندهی کرد.
مثال:
The boxkeeper organized all the supplies in the storage room.
معنی(example):
به عنوان یک نگهدارنده جعبه، او اطمینان حاصل کرد که همه چیز به طور منظم چیده شده است.
مثال:
As a boxkeeper, he ensured that everything was neatly arranged.
معنی فارسی کلمه boxkeeper
:
نگهدارنده جعبه، شخصی که مسئول نگهداری و ساماندهی جعبهها است.