معنی فارسی break one's back

B1

به معنای کار سخت کردن یا زحمت کشیدن به طوری که بسیار خسته‌کننده باشد.

To work very hard, often to a point of exhaustion.

verb
معنی(verb):

To make a supreme effort.

example
معنی(example):

او مجبور بود برای به موقع تمام کردن پروژه زحمت بکشد.

مثال:

He had to break his back to finish the project on time.

معنی(example):

مواظب باشی با بلند کردن آن جعبه‌های سنگین کمرت را نشکن.

مثال:

Don’t break your back lifting those heavy boxes!

معنی فارسی کلمه break one's back

:

به معنای کار سخت کردن یا زحمت کشیدن به طوری که بسیار خسته‌کننده باشد.