معنی فارسی breakless

B2

بدون توقف یا وقفه، به ویژه در فعالیت‌ها یا سفرها.

Describing a situation or journey without any breaks or interruptions.

example
معنی(example):

سفر بدون توقف خسته‌کننده ولی پاداش‌دهنده بود.

مثال:

The breakless journey was exhausting but rewarding.

معنی(example):

او یک روال بدون وقفه را برای تمرکز بیشتر ترجیح می‌داد.

مثال:

She preferred a breakless routine to stay focused.

معنی فارسی کلمه breakless

: معنی breakless به فارسی

بدون توقف یا وقفه، به ویژه در فعالیت‌ها یا سفرها.