معنی فارسی breastful
B2پربار، با حجم یا فراوانی بالا، بهویژه در مورد زنان.
Having a full or ample breast; could also refer to abundance in a broader sense.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مجسمه زنی پربار را به تصویر میکشید که نماد حاصلخیزی بود.
مثال:
The sculpture depicted a breastful woman symbolizing fertility.
معنی(example):
او به چشمانداز پرباری که پر از گلهای شکوفا بود، تحسین کرد.
مثال:
He admired the breastful landscape filled with blooming flowers.
معنی فارسی کلمه breastful
:
پربار، با حجم یا فراوانی بالا، بهویژه در مورد زنان.