معنی فارسی bridgewall

B1

دیواری که ساخت آن به منظور حمایت یا حفاظت از پل طراحی شده است.

A wall built to provide support or protection near a bridge.

example
معنی(example):

دیوار پل برای حفاظت در برابر سیلاب‌ها ساخته شده است.

مثال:

The bridgewall was built to protect against floods.

معنی(example):

آن‌ها دیوار پل را بعد از طوفان تقویت کردند.

مثال:

They reinforced the bridgewall after the storm.

معنی فارسی کلمه bridgewall

: معنی bridgewall به فارسی

دیواری که ساخت آن به منظور حمایت یا حفاظت از پل طراحی شده است.