معنی فارسی bridgeward
B1به سمت پل، به سمت و سویی که پل باشد.
In the direction of a bridge.
- OTHER
example
معنی(example):
کشتی به سمت پل حرکت کرد در حالی که کاپیتان آبها را هدایت میکرد.
مثال:
The boat sailed bridgeward as the captain navigated the waters.
معنی(example):
آنها در کنار رودخانه به سمت پل راه میرفتند.
مثال:
They walked bridgeward along the riverbank.
معنی فارسی کلمه bridgeward
:
به سمت پل، به سمت و سویی که پل باشد.