معنی فارسی briguer

B1

ترتیب دادن به یک رویداد یا فعالیت.

To arrange or organize.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت که این رویداد را همراه با دوستانش سازماندهی کند.

مثال:

She decided to briguer the event together with her friends.

معنی(example):

او فردا دستور جلسه را ترتیب خواهد داد.

مثال:

He will briguer the meeting agenda tomorrow.

معنی فارسی کلمه briguer

: معنی briguer به فارسی

ترتیب دادن به یک رویداد یا فعالیت.