معنی فارسی brimse
B1لبه یا حاشیه، معمولاً اشاره به قسمت بیرونی یک کلاه میکند.
The edge or margin of a hat or similar item.
- NOUN
example
معنی(example):
لبه کلاه کمی خم شده بود.
مثال:
The brimse of the hat was slightly bent.
معنی(example):
او لبه کلاه را تنظیم کرد تا از چشمانش در برابر آفتاب محافظت کند.
مثال:
He adjusted the brimse to shield his eyes from the sun.
معنی فارسی کلمه brimse
:
لبه یا حاشیه، معمولاً اشاره به قسمت بیرونی یک کلاه میکند.