معنی فارسی brinjaree

B1

نوع طبقه یا قبیله‌ای که در برخی مناطق هند به ویژه در راجستان وجود دارد.

A member of a group or community traditionally associated with certain trades or lifestyles.

example
معنی(example):

برنجاری خانه خود را با رنگ‌های زنده تزئین کرد.

مثال:

The brinjaree decorated their home with vibrant colors.

معنی(example):

او با یک برنجاری ملاقات کرد که فرهنگ آنها را توضیح داد.

مثال:

He met a brinjaree who explained their culture.

معنی فارسی کلمه brinjaree

: معنی brinjaree به فارسی

نوع طبقه یا قبیله‌ای که در برخی مناطق هند به ویژه در راجستان وجود دارد.