معنی فارسی bumfuzzle
B2به معنای گیج یا سردرگم کردن شخصی به دلیل اطلاعات یا وضعیت نامفهوم.
To confuse or perplex someone, often due to unclear or contradictory information.
- VERB
example
معنی(example):
قوانین جدید به نظر میرسید همه را گیج کرده است.
مثال:
The new rules seemed to bumfuzzle everyone.
معنی(example):
او با دستورالعملهای گیجکننده گیج شده بود.
مثال:
She was bumfuzzled by the confusing instructions.
معنی فارسی کلمه bumfuzzle
:
به معنای گیج یا سردرگم کردن شخصی به دلیل اطلاعات یا وضعیت نامفهوم.