معنی فارسی burnweed

B1

سوزاندن علف‌های هرز، معمولاً برای بهبود یا آماده‌سازی زمین.

To set fire to unwanted plants to clear or enhance agricultural land.

example
معنی(example):

آنها در مزرعه برای پاکسازی علف‌های هرز را می‌سوزاندند.

مثال:

They used to burn weed in the field for clearing.

معنی(example):

کشاورز مجبور بود علف‌های هرز را بسوزاند تا زمین را آماده کند.

مثال:

The farmer had to burn weed to prepare the land.

معنی فارسی کلمه burnweed

: معنی burnweed به فارسی

سوزاندن علف‌های هرز، معمولاً برای بهبود یا آماده‌سازی زمین.