معنی فارسی caramboled
B1کارامبولد به معنی غلتیدن یا افتادن به صورت غیررسمی به جلو است.
To roll or tumble forward in a playful or carefree manner.
- VERB
example
معنی(example):
شخصیت کارتونی به سمت پایین تپه غلتید.
مثال:
The cartoon character caramboled down the hill.
معنی(example):
کودک در حین بازی بر روی چمن غلتید.
مثال:
The child caramboled over the grass while playing.
معنی فارسی کلمه caramboled
:
کارامبولد به معنی غلتیدن یا افتادن به صورت غیررسمی به جلو است.