معنی فارسی caramboling

B1

کارامبولینگ به معنی غلتیدن یا تلو‌تی در حین بازی و تفریح است.

Engaging in rolling or tumbling in a playful manner.

example
معنی(example):

کودکان در حال کارامبولینگ در پارک بازی بودند.

مثال:

The children were caramboling across the playground.

معنی(example):

او در تابستان از غلتیدن به سمت پایین تپه لذت می‌برد.

مثال:

She enjoys caramboling down the hill in the summertime.

معنی فارسی کلمه caramboling

: معنی caramboling به فارسی

کارامبولینگ به معنی غلتیدن یا تلو‌تی در حین بازی و تفریح است.