معنی فارسی causationist

C2

علّیت‌گرا، شخصی که بر اهمیت علل در تحلیل و فهم روندهای مختلف تأکید دارد.

A person who supports the idea that all events or effects have causes.

example
معنی(example):

یک علّیت‌گرا اعتقاد دارد که علل برای درک رویدادها ضروری هستند.

مثال:

A causationist believes that causes are essential in understanding events.

معنی(example):

بسیاری از علّیت‌گرایان با دیدگاه‌های کاملاً تعیین‌گرایانه مخالفت می‌کنند.

مثال:

Many causationists argue against purely deterministic views.

معنی فارسی کلمه causationist

: معنی causationist به فارسی

علّیت‌گرا، شخصی که بر اهمیت علل در تحلیل و فهم روندهای مختلف تأکید دارد.