معنی فارسی chiefish
B1رفتار یا ویژگی که نشاندهنده رهبری یا ریاست باشد.
Having characteristics of a chief or leader.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رفتار بزرگمنشانه پسر جلب توجه کرد.
مثال:
The chiefish behavior of the boy drew attention.
معنی(example):
طرز رفتار بزرگمنشانهاش او را مورد احترام قرار داد.
مثال:
Her chiefish demeanor made her well-respected.
معنی فارسی کلمه chiefish
:
رفتار یا ویژگی که نشاندهنده رهبری یا ریاست باشد.