معنی فارسی circumaviator
B2به کسانی اطلاق میشود که به پروازهای دوردنیا یا دوراین مناطق خاص مشغول هستند.
A person who undertakes flights that circumnavigate the globe.
- NOUN
example
معنی(example):
هواپیمای دورپرواز سفر دور دنیا را در زمان رکوردی به پایان رساند.
مثال:
The circumaviator completed a round-the-world flight in record time.
معنی(example):
به عنوان یک هواپیمای دورپرواز، او ماجراجوییهایش را با بسیاری از مخاطبان به اشتراک گذاشت.
مثال:
As a circumaviator, she shared her adventures with many audiences.
معنی فارسی کلمه circumaviator
:
به کسانی اطلاق میشود که به پروازهای دوردنیا یا دوراین مناطق خاص مشغول هستند.