معنی فارسی circumboreal

B1

منطقه‌ای اطراف قطب شمال یا جنوب که ویژگی‌های اقلیمی خاصی دارد.

Referring to the area surrounding the boreal regions, particularly near the poles.

example
معنی(example):

منطقه دور قطبی میزبان بسیاری از گونه‌های منحصر به فرد است.

مثال:

The circumboreal area is home to many unique species.

معنی(example):

ما الگوهای آب و هوایی دور قطبی را در طول سال‌ها مطالعه کردیم.

مثال:

We studied the circumboreal climate patterns over the years.

معنی فارسی کلمه circumboreal

: معنی circumboreal به فارسی

منطقه‌ای اطراف قطب شمال یا جنوب که ویژگی‌های اقلیمی خاصی دارد.