معنی فارسی circumbulbar
B2منطقه ای در اطراف یک ساختار دایره ای، به ویژه در زمینه آناتومی سیستم اعصاب.
Referring to the area surrounding the bulb of a structure, commonly used in neuroanatomy.
- NOUN
example
معنی(example):
منطقه دور حلقه ای در آناتومی عصبی اهمیت دارد.
مثال:
The circumbulbar region is important in neuroanatomy.
معنی(example):
ساختارهای دور حلقه ای در زیست شناسی پیشرفته مورد مطالعه قرار میگیرند.
مثال:
Circumbulbar structures are studied in advanced biology.
معنی فارسی کلمه circumbulbar
:
منطقه ای در اطراف یک ساختار دایره ای، به ویژه در زمینه آناتومی سیستم اعصاب.