معنی فارسی circumbuccal
B1منطقهای که به دور دهان قرار دارد و با ساختارهای دهانی مرتبط است.
Referring to the area surrounding the buccal cavity in anatomy.
- OTHER
example
معنی(example):
منطقه دوردهانی در فرایند جویدن نقش دارد.
مثال:
The circumbuccal area plays a role in chewing.
معنی(example):
ساختارهای دوردهانی در آناتومی دهان اهمیت دارند.
مثال:
Circumbuccal structures are important in oral anatomy.
معنی فارسی کلمه circumbuccal
:
منطقهای که به دور دهان قرار دارد و با ساختارهای دهانی مرتبط است.