معنی فارسی circumnavigatory
B2منظور از دورزن، سفر به دور دنیا یا جایی به شکل کامل است.
Relating to the act of traveling around something, especially the earth.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سفر دورزنی چندین ماه طول کشید.
مثال:
The circumnavigatory journey took several months.
معنی(example):
آنها یک مسیر دورزنی برنامهریزی کردند تا جزایر جدیدی را کشف کنند.
مثال:
They planned a circumnavigatory route to explore new islands.
معنی فارسی کلمه circumnavigatory
:
منظور از دورزن، سفر به دور دنیا یا جایی به شکل کامل است.