معنی فارسی circumnuclear
B2منطقهای که به دور هسته یک اتم یا جسم هستهای میچرخد.
Referring to the area surrounding a nucleus.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منطقه دورهستهای برای واکنشهای هستهای بسیار مهم است.
مثال:
The circumnuclear region is crucial for nuclear reactions.
معنی(example):
محققان به بررسی ساختارهای دورهستهای در نجوم میپردازند.
مثال:
Researchers study circumnuclear structures in astro-physics.
معنی فارسی کلمه circumnuclear
:
منطقهای که به دور هسته یک اتم یا جسم هستهای میچرخد.