معنی فارسی circumsaturnian
C1مربوط به یا مرتبط با زحل و محیط آن.
Relating to the area surrounding or orbiting Saturn.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فضانوردی دادههایی از ماههای دور زحل جمعآوری کرد.
مثال:
The spacecraft collected data from the circumsaturnian moons.
معنی(example):
مطالعات دور زحل ماهیت پیچیده حلقهها را نشان میدهد.
مثال:
Circumsaturnian studies reveal the complex nature of the rings.
معنی فارسی کلمه circumsaturnian
:
مربوط به یا مرتبط با زحل و محیط آن.
