معنی فارسی circumscissile
B1بریدن دایرهای، به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که امکان تقسیم یا بریدن به صورت دایرهای را فراهم میکند.
Describing something capable of being cut into circular segments.
- OTHER
example
معنی(example):
طبیعت بریدن دایرهای ماده آن را برای ساخت مناسب کرد.
مثال:
The circumscissile nature of the material made it ideal for crafting.
معنی(example):
اشکال بریدن دایرهای غالباً در شکلهای ارگانیک در طبیعت یافت میشوند.
مثال:
Circumscissile forms are often found in organic shapes in nature.
معنی فارسی کلمه circumscissile
:
بریدن دایرهای، به ویژگی یا حالتی اشاره دارد که امکان تقسیم یا بریدن به صورت دایرهای را فراهم میکند.