معنی فارسی circumscribable
B1قابل مشخص کردن، به حالتی اشاره دارد که میتوان یک شیء یا فضای مشخص را درون مرزهای معین قرار داد.
Able to be bounded or confined within specific limits.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مساحت پارک درون یک مرز مشخص قابل مشخص کردن است.
مثال:
The area of the park is circumscribable within a specific boundary.
معنی(example):
برخی از اشکال ریاضی درون شکلهای معین قابل مشخص کردن هستند.
مثال:
Some mathematical figures are circumscribable within given shapes.
معنی فارسی کلمه circumscribable
:
قابل مشخص کردن، به حالتی اشاره دارد که میتوان یک شیء یا فضای مشخص را درون مرزهای معین قرار داد.