معنی فارسی circumscript

B1

محدود کردن، به عملی اشاره دارد که در آن موضوع یا هدفی را به مرزهای معین کاهش می‌دهید.

To restrict or limit something within certain bounds.

example
معنی(example):

ما باید اهداف خود را محدود کنیم تا آنها را قابل دستیابی‌تر کنیم.

مثال:

We need to circumscript our goals to make them more achievable.

معنی(example):

مهم است که بحث را به نکات مرتبط محدود کنیم.

مثال:

It's important to circumscript the discussion to relevant points.

معنی فارسی کلمه circumscript

: معنی circumscript به فارسی

محدود کردن، به عملی اشاره دارد که در آن موضوع یا هدفی را به مرزهای معین کاهش می‌دهید.