معنی فارسی circumscriptively

B1

شرطی را در نظر می‌گیرد که مستقیماً به موضوع اشاره نمی‌کند و به توصیف آن می‌پردازد.

In a manner that describes without directly addressing the subject.

example
معنی(example):

او به طور دور از موضوع صحبت کرد تا از برخورد مستقیم اجتناب کند.

مثال:

She spoke circumscriptively to avoid direct confrontation.

معنی(example):

گزارش به طور دور از موضوع نوشته شده بود تا اطلاعات حساس را محافظت کند.

مثال:

The report was written circumscriptively to protect sensitive information.

معنی فارسی کلمه circumscriptively

: معنی circumscriptively به فارسی

شرطی را در نظر می‌گیرد که مستقیماً به موضوع اشاره نمی‌کند و به توصیف آن می‌پردازد.