معنی فارسی circumvolutory

B1

دورانی، به معنای حرکت یا تغییر در یک الگوی دورانی یا پیچیده.

Pertaining to or characteristic of a winding or circular motion.

example
معنی(example):

رویکرد دورانی در فیزیک به توضیح سیستم‌های پیچیده کمک می‌کند.

مثال:

The circumvolutory approach in physics helps explain complex systems.

معنی(example):

با استفاده از یک روش دورانی، هنرمند تأثیر بصری جالبی ایجاد کرد.

مثال:

Using a circumvolutory method, the artist created an interesting visual effect.

معنی فارسی کلمه circumvolutory

: معنی circumvolutory به فارسی

دورانی، به معنای حرکت یا تغییر در یک الگوی دورانی یا پیچیده.