معنی فارسی circumvolving

B1

در حال چرخیدن به دور چیزی در دایره‌ای.

The action or process of revolving around something.

example
معنی(example):

ستاره‌های در حال چرخش الگوهای زیبایی در آسمان شب ایجاد می‌کنند.

مثال:

The circumvolving stars create beautiful patterns in the night sky.

معنی(example):

در نجوم، اشیاء در حال چرخش برای مدارشان مورد مطالعه قرار می‌گیرند.

مثال:

In astronomy, circumvolving objects are studied for their orbits.

معنی فارسی کلمه circumvolving

: معنی circumvolving به فارسی

در حال چرخیدن به دور چیزی در دایره‌ای.