معنی فارسی circumzenithal
B2پدیدهای نادر که رنگین کمان به دور نقطه عمودی در آسمان ایجاد میکند.
A type of rainbow that appears in a circumzenithal pattern, generally seen opposite the sun.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یک رنگین کمان دور قلهای دیدنی نادر و زیبایی است.
مثال:
A circumzenithal rainbow is a rare and beautiful sight.
معنی(example):
پدیدههای دور قلهای تحت شرایط جوی خاصی رخ میدهند.
مثال:
Circumzenithal phenomena occur under specific atmospheric conditions.
معنی فارسی کلمه circumzenithal
:
پدیدهای نادر که رنگین کمان به دور نقطه عمودی در آسمان ایجاد میکند.