معنی فارسی circusy
B1مرتبط با تئاتر یا نمایش دلقکی که شاد و شلوغ است.
Relating to or reminiscent of a circus; lively and playful.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اجرا زنده و حس دلقکی داشت.
مثال:
The performance was lively and had a circusy feel to it.
معنی(example):
لباس رنگی او در مهمانی ظاهری دلقکی به او داد.
مثال:
Her colorful outfit gave her a circusy appearance at the party.
معنی فارسی کلمه circusy
:
مرتبط با تئاتر یا نمایش دلقکی که شاد و شلوغ است.