معنی فارسی clappered

B1

صدای دست زدن یا ایجاد سروصدا با دستان.

To make a clapping sound, often expressing joy or to attract attention.

example
معنی(example):

کودکان با شادی برای دیدن دلقک دست زدند.

مثال:

The children clappered with joy when they saw the clown.

معنی(example):

او دستش را به صدا درآورد تا توجه همه را جلب کند.

مثال:

He clappered his hands to get everyone's attention.

معنی فارسی کلمه clappered

: معنی clappered به فارسی

صدای دست زدن یا ایجاد سروصدا با دستان.