معنی فارسی clapperdudgeon
B1کسی که شکایت میکند و در حال بیحوصلگی و ناراحتی است.
A person who is sulky or complaining.
- NOUN
example
معنی(example):
او زمانی که به خواستهاش نرسید، همچون یک چلاق رفتار کرد.
مثال:
He acted like a clapperdudgeon when he didn't get his way.
معنی(example):
چلاق در گوشهای نشسته و ناراحت بود بعد از باختن بازی.
مثال:
The clapperdudgeon sulked in the corner after losing the game.
معنی فارسی کلمه clapperdudgeon
:
کسی که شکایت میکند و در حال بیحوصلگی و ناراحتی است.