معنی فارسی clockings
B1ضبط زمان، به ویژه در رابطه با ورزش یا فعالیتهای مشابه.
The act of recording times, especially in sports.
- NOUN
example
معنی(example):
ثبت زمانهای او نشان داد که او به سرعت میدود.
مثال:
His clockings showed he was running fast.
معنی(example):
او به ثبت زمانهای خود در مسابقه افتخار میکرد.
مثال:
She was proud of her clockings during the race.
معنی فارسی کلمه clockings
:
ضبط زمان، به ویژه در رابطه با ورزش یا فعالیتهای مشابه.