معنی فارسی clutchingly

B1

به طرز فشرده یا محکم عمل کردن، برای بیان حالتی که در آن فرد به شدت چیزی را نگه می‌دارد.

In a manner characterized by gripping or holding tightly.

example
معنی(example):

او در طول طوفان فرمان را به طرز فشرده‌ای گرفت.

مثال:

He grasped the steering wheel clutchingly during the storm.

معنی(example):

او دستگاه را به طرز فشرده‌ای نگه داشت تا آن را زمین نیندازد.

مثال:

She pinch held the device clutchingly to prevent dropping it.

معنی فارسی کلمه clutchingly

: معنی clutchingly به فارسی

به طرز فشرده یا محکم عمل کردن، برای بیان حالتی که در آن فرد به شدت چیزی را نگه می‌دارد.