معنی فارسی coercibly
B1به طور وادارکننده، با استفاده از فشار یا تهدید برای وادار کردن شخصی به انجام کار خاصی.
In a manner that involves coercion; by means of force or pressure.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور وادارکنندهای توسط نگهبان برده شد.
مثال:
He was coercibly led away by the guard.
معنی(example):
این گروه به طور وادارکنندهای برای جلسه جمع شدند.
مثال:
The group was coercibly gathered for the meeting.
معنی فارسی کلمه coercibly
:
به طور وادارکننده، با استفاده از فشار یا تهدید برای وادار کردن شخصی به انجام کار خاصی.