معنی فارسی coercionary
B2روشی که با استفاده از زور یا فشار بر دیگران برای انجام کاری به کار میرود.
Relating to the use of force or intimidation to obtain compliance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
تاکتیکهای زورگویی که استفاده شدند، هم ناعادلانه و هم غیرقانونی بودند.
مثال:
The coercionary tactics used were both unfair and illegal.
معنی(example):
روشهای زورگویی اغلب به عواقب منفی منجر میشوند.
مثال:
Coercionary methods often lead to negative consequences.
معنی فارسی کلمه coercionary
:
روشی که با استفاده از زور یا فشار بر دیگران برای انجام کاری به کار میرود.