معنی فارسی cogglety

B1

حرکت یا رفتار گیج‌کننده، سبب سردرگمی می‌شود.

A state of confusion or a peculiar manner of behaving.

example
معنی(example):

حرکات گیج‌کننده او همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The cogglety of his actions surprised everyone.

معنی(example):

گیج‌کنندگی او در جلسه منجر به سوءتفاهم‌های زیادی شد.

مثال:

Her cogglety in the meeting led to many misunderstandings.

معنی فارسی کلمه cogglety

: معنی cogglety به فارسی

حرکت یا رفتار گیج‌کننده، سبب سردرگمی می‌شود.