معنی فارسی cognomination

B1

فرآیند نام‌گذاری یک شی یا موجود، با توجه به ویژگی‌های خاص آن.

The act or process of assigning a name or title.

example
معنی(example):

فرآیند نام‌گذاری نیاز به بررسی دقیق دارد.

مثال:

The process of cognomination requires careful consideration.

معنی(example):

نام‌گذاری غالباً بر اساس عوامل فرهنگی و تاریخی است.

مثال:

Cognomination is often based on cultural and historical factors.

معنی فارسی کلمه cognomination

: معنی cognomination به فارسی

فرآیند نام‌گذاری یک شی یا موجود، با توجه به ویژگی‌های خاص آن.