معنی فارسی commonness
B1شایع بودن، میزان یا وضعیت معمول بودن یک چیز یا ایده در بین افراد یا در یک جامعه.
The quality of being common or frequent; the state of being prevalent.
- NOUN
example
معنی(example):
شایع بودن این ایدهها باعث شد که برای همه درک آنها آسان باشد.
مثال:
The commonness of the ideas made it easy for everyone to understand.
معنی(example):
شایع بودن برخی اصطلاحات میتواند به استفاده زیاد از آنها منجر شود.
مثال:
The commonness of certain phrases can lead to overuse.
معنی فارسی کلمه commonness
:
شایع بودن، میزان یا وضعیت معمول بودن یک چیز یا ایده در بین افراد یا در یک جامعه.