معنی فارسی commonplacely
B1به طور شایع، به شیوهای معمول یا عادی.
In a manner that is commonplace; not original or novel.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور شایع صحبت کرد و از عباراتی استفاده کرد که همه قبلاً شنیده بودند.
مثال:
He spoke commonplacely, using phrases everyone had heard before.
معنی(example):
ایدههای او به طور شایع بیان شد و نوآوری نداشت.
مثال:
Her ideas were expressed commonplacely, lacking innovation.
معنی فارسی کلمه commonplacely
:
به طور شایع، به شیوهای معمول یا عادی.