معنی فارسی commotional

B2

احساسی و برانگیزنده احساسات.

Relating to or characterized by emotions or strong feelings.

example
معنی(example):

صحنه‌های احساسی در فیلم تأثیر زیادی گذاشت.

مثال:

The commotional scenes in the movie left a lasting impression.

معنی(example):

سخنرانی او پر از لحظات احساسی بود که همه را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

Her speech was filled with commotional moments that moved everyone.

معنی فارسی کلمه commotional

: معنی commotional به فارسی

احساسی و برانگیزنده احساسات.