معنی فارسی comparativist
B2شخصی که به مقایسه و تحلیل بین فرهنگها، زبانها یا سیستمها میپردازد.
A person who engages in comparison, often across different cultures or systems, typically in academic or research settings.
- NOUN
example
معنی(example):
مقایسهنگر فرهنگیهای مختلف را برای یافتن شباهتها بررسی کرد.
مثال:
The comparativist examined different cultures to find similarities.
معنی(example):
یک مقایسهنگر معمولاً در مطالعات بین فرهنگی مشغول است.
مثال:
A comparativist is often involved in cross-cultural studies.
معنی فارسی کلمه comparativist
:
شخصی که به مقایسه و تحلیل بین فرهنگها، زبانها یا سیستمها میپردازد.